.....................



داستانی بانمک

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدماجرای ۲ دیوانه تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيد

فرهاد و هوشنگ هر دو بيمار يک آسايشگاه روانى بودند. يکروز همينطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عميق استخر انداخت و به زير آب فرو رفت.

هوشنگ فوراً به داخل استخر پريد و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بيرون کشيد.

وقتى دکتر آسايشگاه از اين اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصميم گرفت که او را از آسايشگاه مرخص کند.

هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من يک خبر خوب و يک خبر بد برايت دارم. خبر خوب اين است که مى توانى از آسايشگاه بيرون بروى، زيرا با پريدن در استخر و نجات دادن جان يک بيمار ديگر، قابليت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به اين نتيجه رسيدم که اين عمل تو نشانه وجود اراده و تصميم در توست. و اما خبر بد

اين که بيمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از اين که از استخر بيرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شديم او مرده بود.

هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آويزونش کردم تا خشک بشه...

..................... حالا من کى مى تونم برم خونه مون ؟!!!

 


نوشته شده توسط شکیبا در چهار شنبه 23 اسفند 1391

و ساعت 23:35


زن گرفتم

زن گرفتم شدم اي دوست به دام زن اسير
من گرفتم تو نگير

چه اسيري كه ز دنيا شده ام يكسره سير
من گرفتم تو نگير

بود يك وقت مرا با رفقا گردش و سير
ياد آن روز بخير

زن مرا كرده ميان قفس خانه اسير
من گرفتم تو نگير

ياد آن روز كه آزاد ز غمها بودم
تك و تنها بودم

زن و فرزند ببستند مرا با زنجير
من گرفتم تو نگير

بودم آن روز من از طايفه دّرد كشان
بودم از جمع خوشان

خوشي از دست برون رفت و شدم لات و فقير
من گرفتم تو نگير

اي مجرد كه بود خوابگهت بستر گرم
بستر راحت و نرم

زن مگير ؛ ار نه شودخوابگهت لاي حصير
من گرفتم تو نگير

بنده زن دارم و محكوم به حبس ابدم
مستحق لگدم

چون در اين مسئله بود از خود مخلص تقصير
من گرفتم تو نگير

من از آن روز كه شوهر شده ام خر شده ام
خر همسر شده ام

مي دهد يونجه به من جاي پنير
من گرفتم تو نگير


نوشته شده توسط شکیبا در چهار شنبه 23 اسفند 1391

و ساعت 23:28


شعر طنز

 شعر طنز

ازدحام و فشار از هر سو
زور آرنج و ضربه زانو

بدترین بوی عالم است الحق
بوی سیر و پیاز و عطر و عرق

کارمند و محصل و عملی
کامبیز و غضنفر و مملی

تاجر و دزد و دکتر و بیکار
لاغروچاق و سالم و بیمار

حرف‌های سیاسی و گله‌ها
بحث تبعیض‌ها و فاصله‌ها

گاه دعوای عده‌ای سالار
فحش‌های به‌شدت کش‌دار

یک نفرغرق در سطور کتاب
یک نفر هم کنار او در خواب


 


نوشته شده توسط شکیبا در چهار شنبه 23 اسفند 1391

و ساعت 23:24


شعر طنز

 

به به چه نمازی!

 

فکرم همه‌جا هست، ولی پیش خدا نیست 
 

سجاده زردوز که محراب دعا نیست
 

 

گفتند سر سجده کجا رفته حواست؟
 
 اندیشه سیال من ـ ای دوست ـ کجا نیست؟!
 

 

از شدت اخلاص من عالم شده حیران
 
 تعریف نباشد، ابداً قصد ریا نیست!
 

 

از کمیتِ کار که هر روز سه وعده
 
 از کیفیتش نیز همین بس که قضا نیست
 

 

یک‌ذره فقط کُندتر از سرعت نور است
 
 هر رکعتِ من حائز عنوان جهانی‌ست!
 

 

 

این سجده سهو است؟ و یا رکعت آخر؟
 
 چندی‌ست که این حافظه در خدمت ما نیست
 

 

ای دلبر من! تا غم وام است و تورم
 
 محراب به یاد خم ابروی شما نیست
 

 

بی‌دغدغه یک سجده راحت نتوان کرد
 
 تا فکر من از قسط عقب‌مانده جدا نیست
 

 

هر سکه که دادند دوتا سکه گرفتند
 
 گفتند که این بهره بانکی‌ست، ربا نیست!
 

 

از بس‌که پی نیم‌وجب نان حلالیم
 
 در سجده ما رونق اگر هست، صفا نیست
 

 

 

به به، چه نمازی‌ست! همین است که گویند
 
 راه شعرا دور ز راه عرفا نیست!
 


سعید طلایی

 

 

*****************************

 

زائر آواره


حالا که شده نوبت وام من ، از این رو
 
 اینقدر مشو جان رضا ضامن آهو
 

 

زُوّار تو هستند ز هر قوم و ز هر رنگ
 
 سر گرم طواف تو به هر شکل و به هر بو
 

 

پرسید کسی ،  میرسد آیا به جلو  دست؟
 
 گفتم که: من اینجا ،  چه خبر دارم از آن تو !
 

 

چون قوّت چشمان مرا حدّ و حدودی ست
 
 حتی اگر اقدام کنم با خم ابرو !
 

 

در صحن هم آقا ! به خدا بود نصیبم
 
 گه دسته ی جارو و زمانی خود جارو
 

 

پهلوی ضریح توام اما به چه وضعی!
 
 خدّام تو نگذاشت برایم پک و پهلو
 

 

با فلسفه و منطق و طب کار ندارم
 
 بیمار تو را نیست نیازی به ارسطو
 

 

صد بار برانی اگرم از درت ، آقا !
  
 این زائر آواره مگر میرود از رو ؟!
 


 

ناصر فیض

 

 

***************************

 

 


ادامه مطلب

نوشته شده توسط شکیبا در چهار شنبه 23 اسفند 1391

و ساعت 23:5


درخت اعجاز آمیز _جنگ ملت غیور ایران با آمریکا

 

بچه ها سلام!تعجبتعجبتعجبتعجبتعجبتعجب

!!!!!!!!!

لابد می پرسین این تعجبا برای چیه...تعجب

 برای اینه که من امروز یه چیز خیلی عجیب تو اینترنت دیدم.

درخت اعجاز انگیزی که نصفش تو هوا هست و میوه هایی شبیه انسان میده!!!!!!تعجب

نگا کنین:

به گزارش خبرگزاری کلمبیا این درخت در اعماق آمریکای جنوبی و در اعماق جنگل آمازون کشف نیمی از این درخت در هوا معلق و بر روی تنۀ آن نام الله منقوش است و میوه های آن بشکل انسان میباشند. دو محقق بعد از دیدن این معجزه مسلمان شدند.

Click the image to open in full size.


Click the image to open in full size.
Click the image to open in full size.
Click the image to open in full size.

Click the image to open in full size.

__________________

خیلی عجیب بود نه...تعجب

من که خیلی تعجب کردم.

سبحان اللهقلب

بای بای تا معجزه بعدیبای بای


ادامه مطلب

نوشته شده توسط شکیبا در چهار شنبه 23 اسفند 1391

و ساعت 18:18



.:: Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by nogavan ::.
.:: Design By :
wWw.loxblog.Com ::.




به وبلاگ من خوش آمدید من شکیبا متولد سال77 هستم این وبلاگ را برای شما نو جوانای عزیز د رست کردم خواهش می کنم نظر بدهید البته نظر شامل طبلیق نمی باشد




شکیبا




اسطوره عشق مادر
ردیاب جی پی اس ماشین
ارم زوتی z300
جلو پنجره زوتی

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نوجوان و آدرس nogavan.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا















»تعداد بازديدها:
»کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 37
بازدید کل : 4130
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 27
تعداد آنلاین : 1



Alternative content